Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (1311 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
nicht überprüft <adj.> U امتحان نشده
nicht verifiziert <adj.> U امتحان نشده
ungeprüft <adj.> U امتحان نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nicht eingeschätzt U درجه بندی نشده [ارزیابی نشده]
Prüfung {f} U امتحان
Untersuchung {f} U امتحان
Tests {pl} U امتحان ها
Examen {n} U امتحان
Test {m} U امتحان
Erprobung {f} U امتحان [پزشکی]
Versuch {m} U امتحان [پزشکی]
versuchen U امتحان کردن
Untersuchung {f} U امتحان [پزشکی]
Aufnahmeprüfung {f} U امتحان ورودی
Klausur {f} U امتحان کتبی
Examinator {m} U امتحان کننده
Fachprüfung {f} U امتحان تخصصی
Abitur {n} U امتحان نهایی دبیرستان
eine Klausur schreiben U امتحان کتبی نوشتن
Klausur {f} U امتحان کتبی با ناظر
erfolgreich ablegen U قبول شدن - امتحان -
die Fahrprüfung ablegen U امتحان - عملی - رانندگی را گرفتن
sich [Dativ] etwas [Interessantes] [einmal] ansehen U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
etwas anprobieren U چیزی را برای امتحان پوشیدن
sich [Dativ] etwas [Interessantes] [einmal] anschauen U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
die Physikprüfung bestehen U در امتحان فیزیک قبول شدن
in Physik durchkommen U در امتحان فیزیک قبول شدن
Hand und Fuß haben <idiom> U از امتحان درست درآمدن [اصطلاح مجازی]
Ich sehe diese Prüfung als Herausforderung. U من این امتحان را بعنوان چالش می بینم.
Der Wagen konnte nicht abgenommen werden. U خودرو امتحان جواز صلاحیت در جاده را رد شد.
zu neuen Ufern aufbrechen <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
ein Fahrzeug abnehmen lassen U خودرویی را برای جواز [صلاحیت در] جاده امتحان کردن
nicht überprüft <adj.> U آزمایش نشده
Unbeirrt <adj.> U منصرف نشده
nicht angemeldet <adj.> U ثبت نشده
nicht gewertet U ارزیابی نشده
nicht abgesagt U فسخ نشده
ungebrochen <adj.> U سرکوب نشده
nicht verifiziert <adj.> U بررسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U تست نشده
nicht verifiziert <adj.> U بازرسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U ارزیابی نشده
nicht verifiziert <adj.> U ممیزی نشده
nicht ausgegeben <adj.> U توزیع نشده
nicht ausgegeben <adj.> U منتشر نشده
nicht verifiziert <adj.> U تایید نشده
nicht verifiziert <adj.> U کنترل نشده
nicht überprüft <adj.> U ممیزی نشده
nicht verifiziert <adj.> U آزمایش نشده
ungeprüft <adj.> U آزمایش نشده
ungeprüft <adj.> U ارزیابی نشده
ungeprüft <adj.> U ممیزی نشده
ungebrochen <adj.> U نقض نشده
ungebrochen <adj.> U رام نشده
ungebeugt <adj.> U سرکوب نشده
ungeprüft <adj.> U بازرسی نشده
ungeprüft <adj.> U کنترل نشده
ungeprüft <adj.> U تایید نشده
ungeprüft <adj.> U بررسی نشده
ungeprüft <adj.> U تست نشده
nicht überprüft <adj.> U بررسی نشده
nicht überprüft <adj.> U تایید نشده
nicht überprüft <adj.> U ارزیابی نشده
nicht überprüft <adj.> U تست نشده
nicht überprüft <adj.> U بازرسی نشده
nicht überprüft <adj.> U کنترل نشده
abschreiben U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
abgucken U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
übernehmen U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
spicken U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
absehen U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
nicht gezündet <adj.> U روشن نشده [به آتش نزده]
verschwunden <adj.> U ناپدید شده [پیدا نشده ]
nicht angezapft <adj.> U متصل نشده [در وسط مدار]
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine beachtliche Dunkelziffer von Verbrechen U تعداد قابل توجهی از جنایت های کشف نشده
Druckfahne {f} U نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
Dunkelziffer {f} U تعداد برآورد شده از موارد ناشناخته [ثبت نشده]
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
A- Du meinst ich sollte zwei Tage für die Prüfung üben, um sie zu bestehen. Ich werde drei Tage dafür üben. B- Dann, nur zu! U الف - منظورت اینست که من باید دو روز تمرین کنم تا امتحان را قبول بشوم. من سه روز تمرین خواهم کرد. ب - خوب پس خدا بیشتر قدرت بده!
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Das ist noch nicht alles. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
Recent search history Forum search
1rational
1تقلب کردن!( Abgucken?..z.b: ich habe ein Brille wie deine gekauft!
1Alles gut.
0قوت یک نقطه نسبت به یک دایره
0خرید بهترین یو پی اس 2018
0چرا اینجا چیزی نوشته نشده
0Fragen Sie, wann Sie Ihre Freunde besuchen können.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com